کایا با اضطراب سر تکان داد.
چیس از قایقش بیرون آمد و دستش را به طرف او دراز کرد.
کایا مکث کرد تماس پیدا کردن با کسی ینی
تکه ای از وجودت را از دست بدهید.
تکه هایی که هیچ وقت دوباره بر سر جایش برنخواهد گشت
با همه این اوصاف دستش را آرام به دست او سپرد
در همین حال که پا به عقب قایق می گذاشت تا روی بالشتکش بنشیند
چیس تعادل او را حفظ کرد.
برچسب : نویسنده : dmc76 بازدید : 148