دلم میخواد بیاد یکی از غیب
مثِ این آدما نباشه که سه پیچن بهم
من اَ تهِ کوچه های ترس میومدم
دوستام گفتن پشتمن و لفظ میومدن
شب میرفتم سرِ کار و عصر میومدم
انقد دعا کردم پاره کردم تسبیح اونقد هم
تا که خدا ، آخرش شد مجاب
که ببرَتم با خودش من نپرسیدم کجا
برچسب : نویسنده : dmc76 بازدید : 133